اسلایدر

  • خانه 
  • شهادت امام رضا 
  • تماس  
  • ورود 

روز دانش اموز

13 آبان 1395 توسط آذرپيكان

زندگی نامه حسین فهمیده

حسین فهمیده در شانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۶ در روستای سراجه قم زاده شد. در سال ۱۳۵۲ به دبستان «روحانی» قم (نام قبلی: کریمی) وارد شد و از مهرماه سال ۱۳۵۶ تحصیلاتش را در مدرسه راهنمایی حافظ در شهر قم ادامه داد. سپس همراه خانواده‌اش به کرج مهاجرت کرد و از مهرماه ۱۳۵۸ در مدرسه خیابانی مشغول به تحصیل شد.[۱]

 

پخش اعلامیه‌های سید روح‌الله خمینی در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در سن حدود ده تا یازده سالگی؛ دیدار خمینی در بازگشت به ایران، شرکت در تظاهرات انقلاب اسلامی زمستان ۱۳۵۷[۱] و شرکت در درگیری‌های خوزستان[۲] از جمله اقدامات اوست.

 

وی در بیست و پنجم یا ششم شهریور ماه ۱۳۵۹ یک هفته پیش از اعلام رسمی آغاز جنگ همراه نیروی مقاومت بسیج[۳] به جبههٔ خرمشهر اعزام شد. از آنجا که در روزهای نخستین از شرکت او در خط مقدم جلوگیری می‌شد، با تلاش‌هایی از جمله یک نفوذ چریکی به خط نیروهای دشمن، برای حضور در خط مقدم اجازه گرفت. وی در غروب سی و یکم شهریور ماه -از نخستین روزهای اعلام تجاوز نظامی ارتش عراق- همراه با محمدرضا شمس در جبهه نبرد حضور رسمی یافت. این دو، یک بار در هفته اول مهرماه زخمی شده و به بیمارستان ماهشهر اعزام شدند. چند روزی پس از بهبودی با ترخیص از بیمارستان و بازگشت به جبهه و پایان دادن مجدد به مخالفت فرماندهان با حضورشان؛ به خط مقدم اعزام شدند. امّا فهمیده بار دیگر در بیست و هفتم مهرماه طی مقاومت در برابر حمله‌های دشمن دوباره زخمی شد. او سر انجام در ۸ آبان ماه ۱۳۵۹ در کوت شیخ درآن سوی شط خرمشهر کشته شد. و بقایای بدنش در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.[۱]
کشته شدن

 

5 دستگاه تانک عراقی به طرف رزمندگان ایران هجوم آورده ودر صدد محاصره آن‌ها بودند.

 

حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود به طرف تانک‌ها حرکت می‌کند. تیری به پای او می‌خورد واز ناحیه پا مجروح می‌شود. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی می‌کند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می‌آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند و آن را منفجر می‌کند و خود نیز تکه تکه می‌شود. افراد دشمن گمان می‌کنند که حمله‌ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته‌است، همگی روحیه خود را می‌بازند و با سرعت تانک‌ها را رها کرده و فرار می‌کنند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته می‌شود و نیروهای کمکی ایرانی هم می‌رسند و نیروهای ایرانی موفق می‌شوند که عراقی‌ها را از آن منطقه به عقب برانند.[۴]

 

بدنبال کشته شدن حسین فهمیده، صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه‌های خود اعلام می‌کند که نوجوانی سیزده‌ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته، آن را منفجر کرده و خود نیز کشته شده‌است. سید روح‌الله خمینی در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیان کرد، چنین گفت:[۵][۶]

 

… رهبر ما آن طفل سیزده‌ساله‌ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ‌تر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.

 

 

 نظر دهید »

السلام عليك يا ابا عبدالله (ع)

06 آبان 1395 توسط آذرپيكان

اولين منزلي كه دشمن در آن به وحشت افتاد

شيخ طريحي (  رحمه الله) در كتاب «المنتخب » خود مي نويسد : دشمناند از كنار فرات به راه افتادند، در اولين منزلي كه خرابه اي بود فرود آمدند .

سر مطهر امام حسين (عليه السلام) رادر پيش خود گذاشتند ،مشغول  عيّاشي شدند .نا گهان دستي را ديدند كه از ديوار خرابه بيرون آمد وبا قلمي خونين اين عبارات را روي ديوار نوشت :

«اترجوا اٌمةٌقتلت حسينا                          شفاعةَجدّهِ  يوم الحساب

فلا والله ،ليس لهم شفيع                         وهم يوم القيامة في العذاب»

يعني :آيا كساني كه حسين (عليه السلام)را كشتند ، اميد دارند كه در روز قيامت به شفاعت جدّاو نائل شوند ؟!

نه به خدا سوگند ،شفاعتي از براي آنان نيست  وهمگي در روز قيامت در عذاب خواهند بود .

وقتي  مامورين ابن زياد ملعون ،اين صحنه را ديدند همگيترسيدند واز وحشت ،منزل مذكور را ترك كردند.

 نظر دهید »

غربت مولا(امام زمان)

29 اردیبهشت 1395 توسط آذرپيكان

 

یا صاحب الزمان :گیرم که همه خلق جهان یار شوندم بی تو نبود بی کس وبی یار تر از من….

همه هر جمعه بگویند به تعجیل ظهورش صلوات. کاش این جمعه بگویند به تبریک ظهورش صلوات.

یابن الحسن وقتی میان هوس ونفس جنگ میشود قلبم به چشم هم زدنی سنگ میشود آقاببخش که سرم گرم زندگیست کمتردلم برای شما تنگ میشود العجل مولای خوبم العجل

امروز هم تعداد عاشقان به عدد عشق نرسید تا ظهورت را به تماشا بنشینیم ؛
دوباره شرمنده اشک چشمان زیبایت شدیم
اللهم عجل لولیک الفرج

مهدی جان، اگه لحظه ی آمدنت را میدانستیم دنیارابرای آمدنت آذین می بستیم….
ما جمعه ها را به عشق آمدنه تو تعطیل کرده ایم….
الهم عجل ولیک الفرج…

باید از خویش بپرسیم چرا حجت حق، خیمه را امن تر از خانه ما می داند!!؟

هیات تمام شد، همه رفتند وتو هنوز…
در گوشه ای نشسته ای و گریه میکنی…
“یا مهدی ادرکنی”

انتظار، فاصله اى است میان دو جمعه: جمعه ولادت و جمعه ظهور…
خدایا! این فاصله را کمتر و کمتر کن و چشمان مارا به نور جمالش بنواز
(آمین)

میگویند جمعه می آید …
آری ، روزی که بازار تعلقات دنیا را تعطیل کنیم ؛
او خواهد آمد .

یک روز می افتد ؛
آن اتفاق خوب را می گویم …
من به افتادنی که برخاستن اوست ایمان دارم ؛
هر لحظه ، هر روز ، هر جمعه …
السلام علیک یا صاحب الزمان

آقا
من اصلِ انتظار تو را برده ام زِ یاد
با انتظارهای فراوانم از شما …

دلم به ” مستحبی ” خوش است که جوابش ” واجب ” است

السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه…

گفتم شبی به مهدی«عج»، اذن نگاه خواهم
گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم

 

من مثل تو و تو مثل من چشم به راه
ما چشم به راه مردی از کوچه ی ماه
بگذار دوباره جمعه را صرف کنیم
ندبه، گریه، عهد، فرج… باز گناه!

تو هستی و در میان ِ ما می گردی
در کوچه و شهر و خانه ها می گردی
از ما اثری نیست، در این شب، ای خوب!
دنبال ظهور نور ما می گردی

 

                                                                                                                              دریغا که نیامدی یا مهدی!

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

خدیجه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • نماز
    • شگفتي هاي نماز
  • امام زمان
  • محرم
    • االسلام عليك يا اباعبدالله
  • مولاي من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس